با او
تو با دكتر جذاب دلخواهت در رستواني. او بي تابست. تو سنگيني. خوش پوش خوش اندامي از راه مي رسد. پشت سر دكتر و روبروي تو، امانه در يك خط مي نيشيند. او بي تابتر مي شود.سپس تو.دست دكتر را مي گيري.نرم و لطيف است.دماي بدنت بالا مي رود. آرامش كم جان در ميان دستانتان پرپر مي زند. ناچار رهايش مي كني و به خيابان مي نگري.
آنسوي خيابان، پشت پنجره ي اتاقي در پوشش دوم خانه ي روبرو، زني ايستاده است.او بدين سو مي نگرد.با دنبال كردن خط سير نگاهش به زن ديگري مي رسي كه در پياده رو با كارگر رستوران دوستانه گپ مي زند و تنازي مي كند.شباهت عجيبي به او دارد.به پنجره بر مي گردي. آن دو در اتاقند.زن لبخند مي زند.دلبرانه و اغوا گرانه،با چشماني براق كه مي كوشند تا اعماق وجود رخنه كنند.سنگيني نگاهش را حس مي كني.دوباره دماي بدنت بالا مي رود. آرام روي مي گرداني.دكتر خيره ي توست. اما نه چون گذشته. مي شرمي.
: به مه سيل كن.
با پايش به پايت مي زند. نمي زند. بازي مي كند:هوا گرم است. با نوشيدني خنك چطوري؟آلبالو.
سرت را بالا مي كني.ديده به ديده مي شويد.رنگت مي پرد . با آن هم لبخند مي زني.لبخندي تلخ، پژمرده و زود گذر: آره، خوبست.
دكتر دستانت را مي گيرد: دو تا آلبالوي خنك.
او رنگ مي بازد.سپس تو. در درونت آشوبي به پا ميشود و طوفان را نويد مي دهد. دكتر بي خيال، خيره در چشمانت آرام دستانت را بسوي دهانش مي برد. ازطوفان مي ترسي. دستانت را پس مي كشي و پيش خود بروي هم مي گذاري. طوفان آرام مي گيرد. گويا در زير دستانت ميخوابد. او خوش مي شود. نمي بيني. حس مي كني. هم چنين حسرتش را. حسرتي گنگ و بيخي دو رويه.آرامش بخش يا نگران كننده.خوش داري مثبت بينديشي و آرام بگيري. ورچپه ي دكتر كه رنگش پريده است و ناآرام مي نمايد. فضا سنگين شده. آميزه يي از سكوت و نگاه. نفرت و حسرت.
:بهتر است كه بروم.اما به كجا؟اين جا بهترين جاييست كه مي توانم اورا ببينم.سر بلند مي كني. او با حسرت به تو و دكتر چشم دوخته.حسرتش آتشت مي زند.بي تاب مي شوي و بي توجه به دكتر بسويش مي روي.
: اجازست بيشينم.
: مهرباني.
او نگرانست.تاشكي و زير چشمي مي نگرد.تو مي خواهي سنگين و آرام باشي. اما او مي خواهد دستانش را بگيري. خواهشش را مي پذيري. سرت را پيش مي بري. براي بوييدن و بوسيدنش.ليكن او خود را پس مي كشد: چي كار مي كني؟
مي شرمي. او نيز شرميده است. دستي دوستانه شانه ات را تكان مي دهد. سر بلند مي كني. دكتر است: زياد خوب بودن هم خوب نيست.
تو با دكتر جذاب دلخواهت در رستواني. او بي تابست. تو سنگيني. خوش پوش خوش اندامي از راه مي رسد. پشت سر دكتر و روبروي تو، امانه در يك خط مي نيشيند. او بي تابتر مي شود.سپس تو.دست دكتر را مي گيري.نرم و لطيف است.دماي بدنت بالا مي رود. آرامش كم جان در ميان دستانتان پرپر مي زند. ناچار رهايش مي كني و به خيابان مي نگري.
آنسوي خيابان، پشت پنجره ي اتاقي در پوشش دوم خانه ي روبرو، زني ايستاده است.او بدين سو مي نگرد.با دنبال كردن خط سير نگاهش به زن ديگري مي رسي كه در پياده رو با كارگر رستوران دوستانه گپ مي زند و تنازي مي كند.شباهت عجيبي به او دارد.به پنجره بر مي گردي. آن دو در اتاقند.زن لبخند مي زند.دلبرانه و اغوا گرانه،با چشماني براق كه مي كوشند تا اعماق وجود رخنه كنند.سنگيني نگاهش را حس مي كني.دوباره دماي بدنت بالا مي رود. آرام روي مي گرداني.دكتر خيره ي توست. اما نه چون گذشته. مي شرمي.
: به مه سيل كن.
با پايش به پايت مي زند. نمي زند. بازي مي كند:هوا گرم است. با نوشيدني خنك چطوري؟آلبالو.
سرت را بالا مي كني.ديده به ديده مي شويد.رنگت مي پرد . با آن هم لبخند مي زني.لبخندي تلخ، پژمرده و زود گذر: آره، خوبست.
دكتر دستانت را مي گيرد: دو تا آلبالوي خنك.
او رنگ مي بازد.سپس تو. در درونت آشوبي به پا ميشود و طوفان را نويد مي دهد. دكتر بي خيال، خيره در چشمانت آرام دستانت را بسوي دهانش مي برد. ازطوفان مي ترسي. دستانت را پس مي كشي و پيش خود بروي هم مي گذاري. طوفان آرام مي گيرد. گويا در زير دستانت ميخوابد. او خوش مي شود. نمي بيني. حس مي كني. هم چنين حسرتش را. حسرتي گنگ و بيخي دو رويه.آرامش بخش يا نگران كننده.خوش داري مثبت بينديشي و آرام بگيري. ورچپه ي دكتر كه رنگش پريده است و ناآرام مي نمايد. فضا سنگين شده. آميزه يي از سكوت و نگاه. نفرت و حسرت.
:بهتر است كه بروم.اما به كجا؟اين جا بهترين جاييست كه مي توانم اورا ببينم.سر بلند مي كني. او با حسرت به تو و دكتر چشم دوخته.حسرتش آتشت مي زند.بي تاب مي شوي و بي توجه به دكتر بسويش مي روي.
: اجازست بيشينم.
: مهرباني.
او نگرانست.تاشكي و زير چشمي مي نگرد.تو مي خواهي سنگين و آرام باشي. اما او مي خواهد دستانش را بگيري. خواهشش را مي پذيري. سرت را پيش مي بري. براي بوييدن و بوسيدنش.ليكن او خود را پس مي كشد: چي كار مي كني؟
مي شرمي. او نيز شرميده است. دستي دوستانه شانه ات را تكان مي دهد. سر بلند مي كني. دكتر است: زياد خوب بودن هم خوب نيست.