۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

نياز

:اونه.آن پيرمرد بود.من برايش كفش خريدم.بيا بابه.
:خوب كردي.شما چيزي مي خواستيد؟
:من مي توانم براي شما هم كفش بخرم.
:من به عصا نياز دارم.ليكن عصايي كه گپ نزند.
:چشمان پيرمرد برق زدند.جوان يخ كرد و مرد لنگ لنگان دور شد.

۲ نظر:

شاسكول گفت...

سلام آقا رضا
متوجه نشدم عصاي بدون گپ يعني چي؟
جدي نگرفتم منظورت رو
تيكه اي كه پيرمرده به جوونه مياندازه چيه؟

عالیه گفت...

سلام رضا جان. اول بگم از پستت خوشم اومد من با سرعت اینترنتم نمیتونم همه عکسها رو ببینم و از این بابت متاسفم!
ازت یه کمکی میخوام منبع دیگه ای ندارم. آیا اسمی به عنوان( تمییز) توی زبان افغانی برای دختر هست؟
ممنون میشم جوابم رو خصوصی برام بذاری
ممنون