۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

به ياد استاد بزرگ و گراميم

آنروز جمعه بود!ديروز پگاهان!







برگ افتاد
شاخه شكست
و درحت هيچ نگفت
*******
اي خزان
وي زمستان
من به بهار پيوستم

۵ نظر:

عاصف حسینی گفت...

سلام رضا رفیق. چطوری گلپسر. اتفاقی یافتم نشانی ت را... سربلند باشی.

علی کریمی گفت...

سلام رضا جان. از دیروز که خبر بسیار تکان دهنده را شنیدم خواب از چشم پریده. می توانی برایم بنویسی که واکنش ها به این اتفاق چطور بوده از سوی دولت و فلمسازان افغانی در کابل.
من برای روز دوشنبه چیزی در این باره خواهم نوشت.
برایم به این آدرس ایمیل کن و تمام اخبار و جریانات را بگو.
mak.kabul@gmail.com

صحرا کریمی گفت...

چی شده؟ چه خبری؟

BasirYahuvah گفت...

دمت گرم رضا یمک. از عکس سوران بلانشه خوشم آمد ولی شعر پایینش بیشتر به کاف سین شعر می ماند.

BasirYahuvah گفت...

راستی پیرمرد، نگفتم که اگر می خواهی داستانهای تازه ام را بخوانی، یا مقاله ی جالبی درباره ی دین و ترجمه های ادبی و دیگر موارد که دوست داری و سخت به دنبالشان هستی به آدرس زیر مراجعه کنی. حتما یک سر بزن.
basiryahuvah.blogspot.com